پارچه سفید
19 آبان 1395 توسط ليلا نوروزي
یک پارچه سفید بود.
پهنش کرده بودند وسط جاده!
به بچهها گفتم:
«از روش بپرید که کثیف نشه.»
«لابد مال یکی از همین موکبهاس؛ باد با خودش آورده.»
داشتیم یکی یکی از روی پارچه میپریدیم که یک نفر بدو بدو آمد،
دستمان را گرفت و از روی پارچه ردمان کرد!
تازه فهمیدم که پارچه را باد نیاورده،
مرد عرب کفنش را زیر پای زائران اباعبدالله علیهالسّلام پهن کرده است