آیا قیام امام حسین علیه السلام و فرهنگ عاشورا، می تواند دلیلی بر بطلان نظریه جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) باشد؟
آیا قیام امام حسین علیه السلام و فرهنگ عاشورا، می تواند دلیلی بر بطلان نظریه جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) باشد؟
پاسخ اجمالی - تفصیلی
اولین نکته کلیدی در پاسخ به این سوال - که در بحث «دین و سیاست » نقش بسیار مهمی ایفا می نماید و راه گشای بسیاری از شبهات و ابهامات موجود است - تعریف دقیق دو متغیر دین و سیاست است . به عبارت دیگر قبل از هر گونه قضاوت و داوری علمی ابتدا لازم است مشخص شود که وقتی از رابطه سلبی (رد) یا ایجابی (اثبات) میان دین و سیاست بحث میشود؛ کدام دین و سیاست با چه ویژگی هایی مد نظر است ؛ آن گاه به ارائه دلایل در جهت نفی رابطه یا اثبات آن پرداخت.
دومین نکته اینکه برای دو واژه دین و سیاست تعاریف و گونه های متعدد ارائه شده است.
اندیشمندان علوم مختلف بانگرش ها ورویكردهای اخلاقی، تاريخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زيبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند. با توجه به موانع و نارسائیهای چنین تعاریفی، ارائه تعریفی مشترک و مورد قبول همگان از دین ممکن نمی باشد. و از سوی دیگر به دلیل مصادیق گوناگونی که مفهوم دین دارد ؛ نمی توان به طور مطلق از چگونگی رابطه دین و سیاست سخن گفت ؛ زیرا مصادیق مختلف مفهوم دین - صرف نظر از جنبه حقانیت هر یک از آن ها- تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند. در نتیجه ٬ صدور هر گونه حکم کلی درباره چگونگی رابطه دین و سیاست به نحوی عام ناممکن است ؛ چرا که از حیث نظری ممکن است یکی از مصداق های مفهوم دین با سیاست رابطه خاصی داشته باشد ٬ ولی مصداق دیگر آن مفهوم ٬ با سیاست چنان رابطه ای نداشته باشد.
سومین نکته اینکه از دیدگاه اندیشمندان مسلمان در تعریف دین - گذشته از آنکه ارائه هرگونه تعریفی از دین ٬ باید بدون پیشداوری ٬ اعمال سلایق ٬ و آرای نویسندگان مغرب زمین باشد؛ لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم . در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده و امکان بررسی رابطه آن را با موضوعاتی نظیر؛ سیاست ٬ عقلانیت ٬ حقوق بشر و… را محقق می سازد. بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود. از دیدگاه اندیشمندان مسلمان برخلاف متفکران غربی ٬ دین با سه ویژگی حقانیت ٬ جامعیت و توجه به درون مایه های آن تعریف می شود. [در اين رویکرد برای شناخت قلمرو دین، به متون ديني مراجعه می شود وخود دين به ما مي گويد که در چه زمينه هايي از هدايت انسان ها سخن گفته است و قلمرو آن چه عرصه هايي را شامل مي شود بر خلاف رویکرد برون دینی، که از بيرون به دين نگريسته مي شود تا اهداف و قلمرو آن مشخص شود بدون اينكه به كتاب و سنت مراجعه شود. افراد قبل از رجوع به متون ديني بايد انتظارات خود را مشخص کنند و پس از تعيين نيازهاي اصلي و فرعي خود به سراغ دين بروند. به تعيين حدود و قلمرو آن بپردازند.]
ادامه مطلب :
چهارمین نکته بنابراین دین (اسلام) را در : « مجموعه احكام، عقايد و ارزشهايى است كه توسط خداوند براى هدايت بشر و تأمين سعادت دنيا و آخرت بشر تعيين گرديده و بوسيله پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) به مردم ابلاغ و براى آنان تبيين گرديده و يا به حكم قطعى عقل كشف شده است.» تعریف کرد. بنابراین بر خلاف تصور برخی، دین مجموعه اى از اندرزها، نصایح و یا مسائل مربوط به زندگى شخصى و خصوصى نیست، بلکه دین از دیدگاه شیعه، مجموعه اى از قوانین حیات و برنامه فراگیرى است که تمام زندگى انسان ها ـ مخصوصاً مسائل اجتماعى ـ را در بر مى گیرد.
پنجمین نکته اینکه هر چند «سياست» در اصطلاح عرفى، داراى بار منفى بوده و توأم با حيلهگرى، حقهبازى، نيرنگ و فريب است. اما بايد توجه داشت كه مراد ما از سياست، چنين سياستى نيست و روشن است كه چنين سياستى داخل در دين و جزء دين نمىباشد. منظور ما از سياست، «آيين كشور دارى» است و به تعبير دقيقتر، سياست در اين بحث به معناى «اداره امور جامعه به صورتى است كه مصالح جامعه - اعم از مادى و معنوى ـ را تأمين كند. [از منظر امام خمینی ره، سياست ـ در اصطلاح عامش ـ بر سه نوع است: 1. «سياست شيطانى» كه در آن خدعه، نيرنگ، دروغ و استفاده از هر وسيله ممكن در جهت دستيابى به هدف، مجاز شمرده مىشود. 2.«سياست حيوانى» كه طى آن، حاكم صرفاً در جهت تحقق نيازهاى مادى جامعه و البتّه به دور از ابزار شيطانى، تلاش مىكند. 3. «سياست اسلامى» كه در آن به دو بعد مادى و معنوى انسان توجه شده، تلاش مىشود هر دو بعد انسان شكوفا گردد (ر.ك: صحيفه نور/ ج 13/ ص 218 و ج 4/ ص 21). بنابراين «سياست در تفكر دينى» عبارت است از امامت و رهبرى جامعه بر اساس مصالح مادى و معنوى.]
ششمین نکته اینکه رویکرد درون دینی به منابع و متون اصیل اسلامی و بررسی آموزه های اسلام نشان می دهد:
1- جامعیت دین اسلام ٬ مقتضی دخالت آن در سیاست است.
2- اجرای بسیاری از احکام اسلامی ٬ منوط به حکومت دینی است .
3- سیره عملی پیامبر اکرم (ص) ٬ پیامبران گذشته و امامان معصوم (ع) حاکی از آمیختگی دین و سیاست می باشد.
4- دین مبین اسلام درباره ویژگی های حکومت ٬ حاکم ٬ و وظایف و کارکردهای نظام سیاسی دارای نظر است.
5- در قرآن و سنت مبانی تشریعی و فقهی دخالت دین در سیاست وجود دارد.
هفتمین نکته شيعه چنين نيست كه دين را در حد يك حكومت بشناسد و بر آن اساس، دين ر ا بپذيرد، بلکه انسان معصوم را به عنوان والي و حاكم پذيرفته است، و ديني را مي شناسد كه حكومت وجهي و بعدي از دين است، و لذا حكومتي را جز حكومت ديني نمي پذيرد، مي گويد: دين بايد در جامعه و روابط بين انسانها حاكم باشد، نه اينكه حكومت يك چيز مستقل و جداي از دين قلمداد شو د. اسلام به عنوان يك دين كامل داراي حكومت هم هست، اما اسلام فقط حكومت نيست. [اين مسئله بسیار ظريف است و همان کلاهی است که معاویه سر مردم گذاشت بسياري از مردم نفهميدند معاويه چه می کند. اهل البيت بودند كه خطر اين فكر و كار معاويه را فهميدند. معاويه چه كرد؟ معاويه كار بسيارعجيبي انجام دا د. او اسلام را به عنوان يك حكومت نشان داد نه به عنوان يك دين.]
نهمین نکته اینکه برخي در جهت اثبات جدايي دين از سياست چنين القا مي كنند كه قيام امام حسين(علیه السلام) صد در صد دموكراتيك و به خواست مردم انجام گرفته است و با اين كار نفي حاكميت خداوند را به امام(علیه السلام) نسبت مي دهند. واقعيات تاريخي و تحليل سخنان امام حسين(علیه السلام) به خوبي بيانگر الهي - ديني بودن اقدامات سياسي امام حسين(علیه السلام) و در نتيجه ردّ نظريه طرفداران سكولاريسم است.
دهمین نکته امام حسین(علیه السلام) - بر خلاف نظامهاى سكولار و مكاتب سیاسى رایج دنیا - اهداف حكومت را بسیار فراتر از تأمین رفاه و امنیت دنیوى و معیشتى مردم مىداند. آن حضرت به هنگام ترك مدینه - و قبل از اینكه مسأله دعوت و یا بیعت كوفیان مطرح باشد - یكى از اهداف قیام خویش را، اصلاح جامعه اسلامى و انجام فریضه امر به معروف و نهى از منكر اعلام مىنماید.
معناى این انگیزه این است كه اگر امام از عدم تشكیل حكومت و نقض عهد مردم كوفه نیز مطمئن بود - بدون توجه به علم غیب ایشان - دست از خروج و قیام خود بر نمىداشت؛ چرا كه انگیزه اصلى و اولى قیام حضرت، همان احیاى دین بود و مسأله حكومت و زمامدارى در مراحل بعدى قرار داشت.
یازدهمین نکته اینکه سیدالشهدا(علیه السلام) در سخنرانى مهمى كه در اواخر عمر معاویه در موسم حج و سرزمین منا و با حضور صدها تن از رجال و شخصیت هاى مذهبى و سیاسى عصر خویش ایراد كرد، اهداف خود را از تلاش براى به دست گرفتن حكومت چنین ترسیم فرمود:
«اللهم انك تعلم انه لم یكن ما كان منّا تنافساً فى سلطان و لا التماساً فى فضول الحطام و لكن لنزى المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فى بلادك و یأمن المظلومون من عبادك و یعمل بفرائضك و سننك و احكامك»
آن حضرت پس از بیان این نكته كه نه به دنبال سلطنت و ریاست بر مردم هستم و نه در پى رسیدن به ثروت و مال دنیا، اهداف خود را چنین تعیین مى كند:
1. آشكار كردن نشانههاى دین الهى،
2. اصلاح در روى زمین،
3. ایجاد امنیت براى بندگان مظلوم،
4. عمل كردن به واجبات، سنتها و احكام و قوانین
دوازدهمین نکته اینکه حضرت اباعبداللَّه(علیه السلام) در گفت و گویى كه با فرزدق در مسیر مكّه به كوفه، در منزل صفاح دارد، مى فرماید:
«یا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعة الشیطان و تركوا اطاعة الرحمن و اظهروا الفساد فى الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فى اموال الفقرا و المساكین و انا اولى من قام بنصرة دین اللَّه و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیله لتكون كلمة اللَّه هى العلیاء»؛ در این قسمت امام(علیه السلام) امویان را به عنوان نخستین سكولارهاى واقعى در درون جامعه اسلامى - كه در اندیشه كنار نهادن دین الهى هستند - معرفى مىكند و هدف خویش را مقابله با آنان و برپایى دین الهى مى داند. آن حضرت به روشنى فلسفه حكومت را «برترى كلمة اللَّه» بیان مى نماید و روشن است كه بر پایى دین اسلام به صورت كامل، سعادت دنیوى و اخروى افراد را تضمین خواهد نمود.
سیزدهمین نکته، بر خلاف سكولاريسم كه دين و سياست را همچون دو خط موازى مىداند كه هيچ نقطه تلاقى با يكديگر ندارند و مسير آنها جداى از يكديگر است و هر يك به نهايت و پايانى غير از آن چه كه مقصد ديگرى است ختم مىگردد، اسلام سياست و رفتارهاى سياسى را همچون رفتارهاى اجتماعى و اعمال فردى روى يك خط و مسير و به طرف هدفى واحد مىداند. آن هدف رسيدن انسان به سعادت و كمال نهايى، يعنى قرب به خدا، است كه از مسير عبوديّت و اطاعت خدا در همه عرصههاى اجتماعى و سياسى و فردى به دست مىآيد، و در واقع هدف سياست و رفتارهاى سياسى در اسلام همان هدف ترسيم شده براى دين از سوى خداست؛ به نحوى كه عمل نكردن به احكام سياسى و اجتماعى اسلام همان قدر انسان را از رسيدن به سعادت جاويدانش محروم مىكند كه عمل نكردن به احكام فردى مانند نماز و روزه. بلكه گاهى عمل كردن به واجبات سياسى و اجتماعى اسلام اساس ايمان و شرط قبولى ساير اعمال است. چنان كه در مذهب شيعه پذيرش ولايت ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ به عنوان يك امر سياسى و اجتماعى شرط تأثير ايمان و اعمال شايسته در سعادت جاودانى است.
منبع:فراخوان شور و شعور حسینی