پارچه سفید
یک پارچه سفید بود.
پهنش کرده بودند وسط جاده!
به بچهها گفتم:
«از روش بپرید که کثیف نشه.»
«لابد مال یکی از همین موکبهاس؛ باد با خودش آورده.»
داشتیم یکی یکی از روی پارچه میپریدیم که یک نفر بدو بدو آمد،
دستمان را گرفت و از روی پارچه ردمان کرد!
تازه فهمیدم که پارچه را باد نیاورده،
مرد عرب کفنش را زیر پای زائران اباعبدالله علیهالسّلام پهن کرده است
آیا قیام امام حسین علیه السلام و فرهنگ عاشورا، می تواند دلیلی بر بطلان نظریه جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) باشد؟
آیا قیام امام حسین علیه السلام و فرهنگ عاشورا، می تواند دلیلی بر بطلان نظریه جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) باشد؟
پاسخ اجمالی - تفصیلی
اولین نکته کلیدی در پاسخ به این سوال - که در بحث «دین و سیاست » نقش بسیار مهمی ایفا می نماید و راه گشای بسیاری از شبهات و ابهامات موجود است - تعریف دقیق دو متغیر دین و سیاست است . به عبارت دیگر قبل از هر گونه قضاوت و داوری علمی ابتدا لازم است مشخص شود که وقتی از رابطه سلبی (رد) یا ایجابی (اثبات) میان دین و سیاست بحث میشود؛ کدام دین و سیاست با چه ویژگی هایی مد نظر است ؛ آن گاه به ارائه دلایل در جهت نفی رابطه یا اثبات آن پرداخت.
دومین نکته اینکه برای دو واژه دین و سیاست تعاریف و گونه های متعدد ارائه شده است.
اندیشمندان علوم مختلف بانگرش ها ورویكردهای اخلاقی، تاريخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زيبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند. با توجه به موانع و نارسائیهای چنین تعاریفی، ارائه تعریفی مشترک و مورد قبول همگان از دین ممکن نمی باشد. و از سوی دیگر به دلیل مصادیق گوناگونی که مفهوم دین دارد ؛ نمی توان به طور مطلق از چگونگی رابطه دین و سیاست سخن گفت ؛ زیرا مصادیق مختلف مفهوم دین - صرف نظر از جنبه حقانیت هر یک از آن ها- تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند. در نتیجه ٬ صدور هر گونه حکم کلی درباره چگونگی رابطه دین و سیاست به نحوی عام ناممکن است ؛ چرا که از حیث نظری ممکن است یکی از مصداق های مفهوم دین با سیاست رابطه خاصی داشته باشد ٬ ولی مصداق دیگر آن مفهوم ٬ با سیاست چنان رابطه ای نداشته باشد.
سومین نکته اینکه از دیدگاه اندیشمندان مسلمان در تعریف دین - گذشته از آنکه ارائه هرگونه تعریفی از دین ٬ باید بدون پیشداوری ٬ اعمال سلایق ٬ و آرای نویسندگان مغرب زمین باشد؛ لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم . در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده و امکان بررسی رابطه آن را با موضوعاتی نظیر؛ سیاست ٬ عقلانیت ٬ حقوق بشر و… را محقق می سازد. بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود. از دیدگاه اندیشمندان مسلمان برخلاف متفکران غربی ٬ دین با سه ویژگی حقانیت ٬ جامعیت و توجه به درون مایه های آن تعریف می شود. [در اين رویکرد برای شناخت قلمرو دین، به متون ديني مراجعه می شود وخود دين به ما مي گويد که در چه زمينه هايي از هدايت انسان ها سخن گفته است و قلمرو آن چه عرصه هايي را شامل مي شود بر خلاف رویکرد برون دینی، که از بيرون به دين نگريسته مي شود تا اهداف و قلمرو آن مشخص شود بدون اينكه به كتاب و سنت مراجعه شود. افراد قبل از رجوع به متون ديني بايد انتظارات خود را مشخص کنند و پس از تعيين نيازهاي اصلي و فرعي خود به سراغ دين بروند. به تعيين حدود و قلمرو آن بپردازند.]
ادامه مطلب :
چهارمین نکته بنابراین دین (اسلام) را در : « مجموعه احكام، عقايد و ارزشهايى است كه توسط خداوند براى هدايت بشر و تأمين سعادت دنيا و آخرت بشر تعيين گرديده و بوسيله پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) به مردم ابلاغ و براى آنان تبيين گرديده و يا به حكم قطعى عقل كشف شده است.» تعریف کرد. بنابراین بر خلاف تصور برخی، دین مجموعه اى از اندرزها، نصایح و یا مسائل مربوط به زندگى شخصى و خصوصى نیست، بلکه دین از دیدگاه شیعه، مجموعه اى از قوانین حیات و برنامه فراگیرى است که تمام زندگى انسان ها ـ مخصوصاً مسائل اجتماعى ـ را در بر مى گیرد.
پنجمین نکته اینکه هر چند «سياست» در اصطلاح عرفى، داراى بار منفى بوده و توأم با حيلهگرى، حقهبازى، نيرنگ و فريب است. اما بايد توجه داشت كه مراد ما از سياست، چنين سياستى نيست و روشن است كه چنين سياستى داخل در دين و جزء دين نمىباشد. منظور ما از سياست، «آيين كشور دارى» است و به تعبير دقيقتر، سياست در اين بحث به معناى «اداره امور جامعه به صورتى است كه مصالح جامعه - اعم از مادى و معنوى ـ را تأمين كند. [از منظر امام خمینی ره، سياست ـ در اصطلاح عامش ـ بر سه نوع است: 1. «سياست شيطانى» كه در آن خدعه، نيرنگ، دروغ و استفاده از هر وسيله ممكن در جهت دستيابى به هدف، مجاز شمرده مىشود. 2.«سياست حيوانى» كه طى آن، حاكم صرفاً در جهت تحقق نيازهاى مادى جامعه و البتّه به دور از ابزار شيطانى، تلاش مىكند. 3. «سياست اسلامى» كه در آن به دو بعد مادى و معنوى انسان توجه شده، تلاش مىشود هر دو بعد انسان شكوفا گردد (ر.ك: صحيفه نور/ ج 13/ ص 218 و ج 4/ ص 21). بنابراين «سياست در تفكر دينى» عبارت است از امامت و رهبرى جامعه بر اساس مصالح مادى و معنوى.]
ششمین نکته اینکه رویکرد درون دینی به منابع و متون اصیل اسلامی و بررسی آموزه های اسلام نشان می دهد:
1- جامعیت دین اسلام ٬ مقتضی دخالت آن در سیاست است.
2- اجرای بسیاری از احکام اسلامی ٬ منوط به حکومت دینی است .
3- سیره عملی پیامبر اکرم (ص) ٬ پیامبران گذشته و امامان معصوم (ع) حاکی از آمیختگی دین و سیاست می باشد.
4- دین مبین اسلام درباره ویژگی های حکومت ٬ حاکم ٬ و وظایف و کارکردهای نظام سیاسی دارای نظر است.
5- در قرآن و سنت مبانی تشریعی و فقهی دخالت دین در سیاست وجود دارد.
هفتمین نکته شيعه چنين نيست كه دين را در حد يك حكومت بشناسد و بر آن اساس، دين ر ا بپذيرد، بلکه انسان معصوم را به عنوان والي و حاكم پذيرفته است، و ديني را مي شناسد كه حكومت وجهي و بعدي از دين است، و لذا حكومتي را جز حكومت ديني نمي پذيرد، مي گويد: دين بايد در جامعه و روابط بين انسانها حاكم باشد، نه اينكه حكومت يك چيز مستقل و جداي از دين قلمداد شو د. اسلام به عنوان يك دين كامل داراي حكومت هم هست، اما اسلام فقط حكومت نيست. [اين مسئله بسیار ظريف است و همان کلاهی است که معاویه سر مردم گذاشت بسياري از مردم نفهميدند معاويه چه می کند. اهل البيت بودند كه خطر اين فكر و كار معاويه را فهميدند. معاويه چه كرد؟ معاويه كار بسيارعجيبي انجام دا د. او اسلام را به عنوان يك حكومت نشان داد نه به عنوان يك دين.]
نهمین نکته اینکه برخي در جهت اثبات جدايي دين از سياست چنين القا مي كنند كه قيام امام حسين(علیه السلام) صد در صد دموكراتيك و به خواست مردم انجام گرفته است و با اين كار نفي حاكميت خداوند را به امام(علیه السلام) نسبت مي دهند. واقعيات تاريخي و تحليل سخنان امام حسين(علیه السلام) به خوبي بيانگر الهي - ديني بودن اقدامات سياسي امام حسين(علیه السلام) و در نتيجه ردّ نظريه طرفداران سكولاريسم است.
دهمین نکته امام حسین(علیه السلام) - بر خلاف نظامهاى سكولار و مكاتب سیاسى رایج دنیا - اهداف حكومت را بسیار فراتر از تأمین رفاه و امنیت دنیوى و معیشتى مردم مىداند. آن حضرت به هنگام ترك مدینه - و قبل از اینكه مسأله دعوت و یا بیعت كوفیان مطرح باشد - یكى از اهداف قیام خویش را، اصلاح جامعه اسلامى و انجام فریضه امر به معروف و نهى از منكر اعلام مىنماید.
معناى این انگیزه این است كه اگر امام از عدم تشكیل حكومت و نقض عهد مردم كوفه نیز مطمئن بود - بدون توجه به علم غیب ایشان - دست از خروج و قیام خود بر نمىداشت؛ چرا كه انگیزه اصلى و اولى قیام حضرت، همان احیاى دین بود و مسأله حكومت و زمامدارى در مراحل بعدى قرار داشت.
یازدهمین نکته اینکه سیدالشهدا(علیه السلام) در سخنرانى مهمى كه در اواخر عمر معاویه در موسم حج و سرزمین منا و با حضور صدها تن از رجال و شخصیت هاى مذهبى و سیاسى عصر خویش ایراد كرد، اهداف خود را از تلاش براى به دست گرفتن حكومت چنین ترسیم فرمود:
«اللهم انك تعلم انه لم یكن ما كان منّا تنافساً فى سلطان و لا التماساً فى فضول الحطام و لكن لنزى المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فى بلادك و یأمن المظلومون من عبادك و یعمل بفرائضك و سننك و احكامك»
آن حضرت پس از بیان این نكته كه نه به دنبال سلطنت و ریاست بر مردم هستم و نه در پى رسیدن به ثروت و مال دنیا، اهداف خود را چنین تعیین مى كند:
1. آشكار كردن نشانههاى دین الهى،
2. اصلاح در روى زمین،
3. ایجاد امنیت براى بندگان مظلوم،
4. عمل كردن به واجبات، سنتها و احكام و قوانین
دوازدهمین نکته اینکه حضرت اباعبداللَّه(علیه السلام) در گفت و گویى كه با فرزدق در مسیر مكّه به كوفه، در منزل صفاح دارد، مى فرماید:
«یا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعة الشیطان و تركوا اطاعة الرحمن و اظهروا الفساد فى الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فى اموال الفقرا و المساكین و انا اولى من قام بنصرة دین اللَّه و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیله لتكون كلمة اللَّه هى العلیاء»؛ در این قسمت امام(علیه السلام) امویان را به عنوان نخستین سكولارهاى واقعى در درون جامعه اسلامى - كه در اندیشه كنار نهادن دین الهى هستند - معرفى مىكند و هدف خویش را مقابله با آنان و برپایى دین الهى مى داند. آن حضرت به روشنى فلسفه حكومت را «برترى كلمة اللَّه» بیان مى نماید و روشن است كه بر پایى دین اسلام به صورت كامل، سعادت دنیوى و اخروى افراد را تضمین خواهد نمود.
سیزدهمین نکته، بر خلاف سكولاريسم كه دين و سياست را همچون دو خط موازى مىداند كه هيچ نقطه تلاقى با يكديگر ندارند و مسير آنها جداى از يكديگر است و هر يك به نهايت و پايانى غير از آن چه كه مقصد ديگرى است ختم مىگردد، اسلام سياست و رفتارهاى سياسى را همچون رفتارهاى اجتماعى و اعمال فردى روى يك خط و مسير و به طرف هدفى واحد مىداند. آن هدف رسيدن انسان به سعادت و كمال نهايى، يعنى قرب به خدا، است كه از مسير عبوديّت و اطاعت خدا در همه عرصههاى اجتماعى و سياسى و فردى به دست مىآيد، و در واقع هدف سياست و رفتارهاى سياسى در اسلام همان هدف ترسيم شده براى دين از سوى خداست؛ به نحوى كه عمل نكردن به احكام سياسى و اجتماعى اسلام همان قدر انسان را از رسيدن به سعادت جاويدانش محروم مىكند كه عمل نكردن به احكام فردى مانند نماز و روزه. بلكه گاهى عمل كردن به واجبات سياسى و اجتماعى اسلام اساس ايمان و شرط قبولى ساير اعمال است. چنان كه در مذهب شيعه پذيرش ولايت ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ به عنوان يك امر سياسى و اجتماعى شرط تأثير ايمان و اعمال شايسته در سعادت جاودانى است.
منبع:فراخوان شور و شعور حسینی
علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چیست؟
بررسي مبناي تاريخي اربعين حسيني؛
علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چیست؟/ اهل بيت (ع) در کدام اربعين به کربلا آمدند؟
در روز بيستم صفر - غير از اربعين بودن - چه اتفاق تازه اي رخ داد که زيارت امام حسين (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد، تا آنجا که يکي از پنج نشانه تشيع خاص و ولاء و ايمان خالص قرار گرفت؟
گراميداشت اربعين سالار شهيدان حضرت حسين بن علي (ع) در ميان شيعيان آن حضرت از اهميت و ارزش ويژه اي برخوردار است. از ديدگاه بسياري از صاحب نظران و مورخان شيعه و اهل سنت، مبناي تاريخي چنين بزرگداشتي، ورود اهل بيت به کربلا در اولين اربعين حسيني (سال 61 هجري) و دفن سرهاي مطهر شهيدان به ويژه سر مقدس امام حسين(ع) در کنار پيکرهاي مطهر آنهاست. جمعي اندک از مورخان و صاحب نظران نيز بر اين عقيده اند که نظريه ياد شده از اعتبار تاريخي لازم برخوردار نيست، بلکه مبناي بزرگداشت اين روز ورود جابر و عطيه به کربلاست.
شیخ مفید در"مسارالشیعه"آورده است:
“روز اربعین,روزی است که اهل بیت امام,از شام به سوی مدینه مراجعت کردند.
نیز روزی است که جابر بن عبد الله برای زیارت امام حسین _علیه السام_وارد کربلا شد."[۱]
[۱].سارالشیعه(المجموعه),الشیخ المفید,ص۲۶,سال چاپ:۱۴۰۶,ناشر:مکتب آیه الله العظمی مرعشی النجفی_قم.
اما در خصوص ورود جابر بن عبد الله أنصاری در روز اربعین سال ۶۱ هجری به کربلا,به نظر می رسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد.
شیخ طوسی می نویسد:
“روز أربعین روزی است که جابر بن عبدالله أنصاری صحابی رسول خدا_صلی الله علیه وآله_از مدینه برای زیارت قبر امام حسین_علیه السلام _به کربلا آمد.او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد."[۲]
[۲].مصباح المتهجد,الشیخ الطوسی,چاپ اول,۱۹۹۱م_۱۴۱۱ش,ناشر:مؤسسه فقه الشیعه,بیروت_لبنان.
مرحوم آیتی می نویسد:
“جابر بیستم ماه صفر,درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد.سنت زیارت أربعین امام به دست او تأسیس گردید."[۳]
[۳].آیتی,بررسی تاریخ عاشورا,ناشر:کتابخانه صدوق,ص۲۳۰_۲۳۱.
شیخ طوسی در “مصباح المتهجد"[۴] وابن اعثم در” الفتوح"[۵]نیز همین مطلب را ذکر کرده اند.میرزا حسین نوری می نویسد:
“از عبارات شیخ مفید وشیخ طوسی استفاده می شود که أربعین روزی است که أسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند.نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند."[۶]
[۴].مصباح المتهجد,اشیخ طوسی,ص۷۸۷.
[۵].ابن اعثم کوفی,احمد,ترجمه محمد بن محمد بن مستوفی هروی,تهران:انتشارات آموزش وانقلاب اسلامی,۱۳۷۲,ص۹۱۶.
[۶].النوری,لولو ومرجان,تهران,فراهانی,۱۳۶۴,ص۱۵۴.
ودر این میان سید بن طاوس در"لهوف",اربعین را روز بازگشت اسراءاز شام به کربلا ذکر کرده است.
ایشان می نویسد:
“وقتی اسرای کربل از شام به طرف عراق بازگشتند,به راهنمایی کاروان گفتند:مارا به کربلا ببر.بنابراین آن ها به محل شهادت امام حسین _علیه السلام_آمدند.سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه وزاری برای ابا عبد الله پرداختند."[۷]
[۷].اللهوف فی قتلی الطفوف,السید ابن طاووس ,چاپ اول,۱۴۱۷,قم:أنوار الهدی,ص۱۱۴.
ابن نما حلی نیز روز اربعین را روز بازگشت اسراء از شام به کربلا وملاقات آن ها با جابر وعده ای از بنی هاشم ذکر کرده است.[۸]
[۸].مثیر الأحزان,ابن نما حلی,۱۳۶۹ش_۱۹۵۰م,النجف الأشرف:المطبعه الحیدریه,ص۸۶.
پرسش وپاسخ محرم 2
امام حسین علیه السلام با شهادت خود به بالاترین مرحله سلوک معنوی رسید ند. پس اشک ریختن برای ایشان چه معنایی دارد؟
پاسخ اجمالی - تفصیلی
نکته اول اینکه همان طور که در پاسخ سوال قبلی بیان کردیم مجدد یاد آور شویم گریه انواع و اقسام مختلف دارد و هر گریه و اشکی نشان از غم و اندوه ندار د و منفی و نابهنجار نیست. اگر غم و گریه با علائمی مثل افول سلامتی، کناره گیری اجتماعی ، احساس بی ارزشی، احساس گناه، ایده خودکشی، بیش فعالی بدون هدف، طولانی بودن نشانه های غم و بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانی همراه باشد، بیمارگونه و مرض و منفی تلقی می شود. و متقابلا هر خنده ای هنجار نیست و شادی با خنده متفاوت است.
دوم اینکه بحث شهادت از دو جنبه قابل بررسی است؛ یکی جنبه ی فردی و دیگری جنبه ی اجتماعی. شهادت امام حسین علیه السلام برای خود ایشان یک ارتقا است، عالی ترین حد تکامل است و جشن و شادمانی نیز دارد. اما از نظر اجتماعی، عکس العملی که مردم جامعه در مورد شهید نشان می دهند فقط به خود شهید تعلق ندارد. یعنی فقط نباید به این نکته توجه شود که برای شخص شهید موفقیت و یا شکستی رخ داده است یا نه؟! عکس العمل جامعه مربوط است به اینکه مردم جامعه نسبت به شهید چه موضعی داشته باشند و نسبت به جبهه ی مخالف شهید چه موضعی داشته باشند. اگر به شهادت یک بعدی نگاه کنیم پس باید بپذیریم قاتلی که ایشان را به درجه شهادت رسانده ، باعث شادمانی عده ای به خاطر رسیدن ایشان به مرتبه والا شده و شایسته عقاب نیست!!! مغلطه این سوال، نگاه تک بعدی به واقعه عاشوراست!
سوم اینکه اگر بحث گریه بر امام حسین علیه السلام بحثی جدید و ساخته اجتماع و مردم این زمان بود شاید جای این سوال وجود داشت اما بالعکس اشک بر سید الشهدا علیه السلام یک بحث ریشه دار است و از سنت های مشهور ائمه اطهار(علیهم السلام) . ائمه اطهار علیهم السلام - که در مقام حق الیقین بودند و هیچ غیبی از آنان پوشیده نبود_ علاوه بر توصیه به گریه بر ابا عبدالله ،خود نیز بر این واقعه می گریستند و مجالس سوگواری برپا داشته و به دیگران نیز توصیه می کردند . و شواهد و مستندات در این زمینه بس فراوان؛ از جمله در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام می فرمایند: «من هر صبح و شب بر جدم حسین علیه السلام اشک میریزم و اگر اشکم تمام شود خون گریه می کنم ». آیا آنان از حکمت ها وباطن ماجرای کربلا بی اطلاع بودند؟ به نظر می رسد گریه برابا عبدالله علیه السلام، حکمت های دیگری نیز دارد ، که امامان این گونه آن را به پیروان خود آموزش می دادند .بنابراین جا دارد اینگونه از خود سوال کنیم وقتی معصوم علیه السلام و عظیم ترین و کاملترین شخصیت عالم برای چنین مصیبتی گریه می کنند چرا ما این چنین نکنیم ؟علت این تاکیدات چیست؟ این گریه و اشک چه نوع اشکی است؟
چهارم اینکه این است که بدانیم ما چرا برای امام حسین(علیه اسلام) گریه میکنیم و پرچم عزای او را بالا میبریم؟ شاید همه بگویند به خاطر قداست امام(علیه السلام) است؛ این بخشی از فلسفه عزاداری است و لازم است و جای بحث ندارد ولی فلسفه مهم دیگر این است که باید این کربلا بماند. اگر ما از این کربلا بهره هدف، فرهنگ و بصیرت نداشته باشیم، فقط گریهکن خوبی بودهایم، فقط ثواب بردهایم. ولی وقتی از فرهنگ برآمده از کربلا، از بصیرت اباعبدالله(علیه السلام) و از فلسفه عاشورا بهره میبریم راه را پیدا و درست عمل میکنیم. ( پاسخ سوالات قسمت قبل توجه به همین نکته است.)
پنجم اینکه به این فکرکنیم چه کسی از این گریه سود می برد؟ امام حسین علیه السلام؟ ما وقتی آب میخوریم برای نیاز خود ماست ….به حال چشمه فرقی نمی کند! هرچند او با سیراب کردن ، مطابق اصل ماهیت خود رفتار می کند و به ماهیت او کم و افزونی ، از طرف تشنگی و سیراب کردن ما نیست . امام حسین علیه السلام به اشک های ما نیازی ندارند بلکه این ما هستیم که با ریختن اشک میتوانیم با این محبت به اولیای خدا ، خود را در معرض محبت خدا قرار دهیم . گریه برای امام حسین لیه السلام نجات دهنده است (1).
ششم اینکه عزاداری امام حسین برکات و آثار متعددی از آمرزش گناهان تا بقای اسلام دارد (2). محروم کردن شیعیان از این برکات، انگیزه شبهه افکنان از انتشار چنین سوالات و سست کردن باورهای عاشقان حسینی است!
——————–
(1) گریه برای امام حسین علیه السلا م نجات دهنده است چرا که:
1- حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: آگاه باشید که خداوند برگریه کنندگان برای حسین علیه السلام, ا زروی رحمت ومهربانی درود می فرستد (قال رسول الله صلی الله علیه وآله:"ألا وصلی الله علی الباکین علی الحسین_ علیه السلام _رحمةٌوشفقةٌ؛ ."[بحار الأنوار,ج۴۴,ص۳۰۴])
2- امام رضا علیه السلام: برای مثل حسین علیه السلام باید گریه کنندگان گریه کنند,چرا که گریه برآن حضرت,گناهان بزرگ را محو می کند (قال الرضا علیه السلام :"فعلی مثل الحسین علیه السلام فلیبک الباکون فإن البکاءعلیه یحط الذنوب العظام"؛.[همان,ص۲۸۴.])
3- .امام صادق علیه السلام : حقا كه (حسين عليه السلام)كسي راکه برای او گریه می کند,می بیند و به خاطر رحمت براو برایش استغفار می کند( قال الصادق علیه السلام:"إنه علیه السلام لیری من یبکیه فیستغفر له رحمة له"؛.[بحار الأنوار,ج۲۵،ص۳۷۶.])
4- ای موسی!بدان که هر کسی برای حسین علیه السلام گریه کند یا بگریاند یا وانمود به گریه کردن کند,بدنش را بر آتش حرام کردم (قال الله سبحانه لموسی علیه السلام:"یا موسی إعلم أنه من بکی علیه أو أبکی أو تباکی حرمت جسده علی النّار"؛.[بحار الأنوار,ج۴۴،ص۳۰۸.])
5- قال رسول الله صلی الله علیه وآله:ای فاطمه علیها السلام!هر چشمی در روز قیامت گریان است,مگر چشمی که برای مصیبت حسین علیه السلام گریه کرده باشد که به وسیله نعمت های بهشت خندان وشادمان خواهد بود. ("یا فاطمه!کل عین باکیه یوم القیامة،إلّا عين بكت علي مصاب الحسين فإنها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة"؛[همان,ص۲۹۳.])
(2) عزاداری امام حسین برکات و آثار متعددی دارد از جمله :
1- اگر بپذیریم که شهید حماسه آفریده است گریه برای او باعث هماهنگی با روح او می گردد و این نوعی هماهنگی با روح او، موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست؛ چرا که گریه همیشه همراه است با نوعی رقّت و هیجان؛ در حال گریه و رقّت و هیجان خاص آن، انسان بیش از هر حالت دیگری خود را به محبوبی که برای او می گرید نزدیک می بیند و در حقیقت در آن حال است که خود را با او متحد می بیند.
2- گريه بيانگر عواطف و عشق به بنيانگذار اين مکتب است که درس شجاعت و ايمان و ظلم ستيزي به ما آموخت. مگر مي شود رابطه عميق عاطفي باشد و قطره هاي اشک در مصائب آنها جاري نشود.
3- عزاداری و نفرین قاتلان امام حسین(ع) ادای تکلیف تولی و تبری است. دوستی پیامبر و خاندانش و دشمنی با دشمنانشان از فروع دین و تکالیف شیعه می باشد.
4- اینکه ما در مصیبت امام خود شریک هستیم و امام حسین علیه السلام نیازی به گریه ی ما ندارد. فقط این گریه ها در حقیقت تسلی برای خود ما و امام زمان(عج) که ما خود را در غم امام زمان خود نیز شریک می دانیم و این گریه قلب را جلا می دهد و جلوگیری می کند از قساوت قلب.
5- اشک بر شهید و در رأس همه، سیدالشهدا(علیه السلام)، اشک عبرت و گریه سیاسی است. اشک به معنای افسوس و حسرت اینکه ما قابلیت همراهی با او را نداشتیم و این اشک به معنای مبارزه پیگیر با دشمنان او و پیمودن ادامه راه اوست. و به تعبیر امیرالمومنین(علیه السلام) اشک و گریه سیاسی نوعی مبارزه سیاسی و جهاد با دشمن است. گریه بر مظلوم و اشک در رثا و مظلومیت سیدالشهدا(ع)، یعنی آمادگی برای مبارزه پیگیر با دشمنان او و پیمودن ادامه مسیر او که همان صراط مستقیم هدایت است. نمونه این اشک را میتوان در گریههای حضرت زهرا(س)، امام سجاد(ع) و حضرت ام البنین(س) در مدینه نام برد.
6 - بدیهی است از نظر پیروان شهید که از فیض بهره مندی از حیات او محروم شده اند ، شهادت شهید تأثرآور است. آنکه بر شهادت شهید گریه می کند در حقیقت به نوعی بر خود می گرید و ناله می کند.
7 - گریه، اذن دخول و محرم شدن انسان است (پدرم میگفت[آیت الله بهجت]: گریه، رابطه انسان با آن طرف عالم است. گریه، واسطه و رابطه است. وقتی که میخواهید وارد حرمی شوید و پا به حریمی بگذارید، طلب اجازه میکنید و اذن دخول میگیرید. میگویید یا خداوند وارد شوم؟ یا پیامبر وارد شوم؟ یا امام وارد شوم؟ در روایت است که اگر برای اذن دخول زیارت امام حسین (ع) اشک از چشمت جاری شد، بدان اجازه داده شده است.)
8- گریه کردن بر امام حسین علیه السلام یعنی تجدید بیعت با امام زمانمان ,با امام موعود است.
9- گریه ای که حاکی از معرفت حسینی باشد, می تواند اثرات مثبتی داشته باشد بر روح وروان انسان ورساندن او به کمال وقرب الهی است.
10- گریه بر امام حسین علیه السلام اگر همراه با معرفت باشد ,دل انسان را از تعلقات دنیوی خالی می کند وبه معرفت الله می رساند.
11- به خاطر دور شدن نادانی که کار برخی را به جایی می رساند که پیشوای هدایت را ناجوانمردانه به شهادت می رسانند.
12- گریه بر امام حسین همان نهضت است,جهاد است. همان نهضتی که الگوی عالم _فاطمه زهرا سلام الله علیها _داشتند
13- وگریه یکی از طرق نشان دادن حق وحقیقت ودفاع از مظلومیت امام معصوم ومظلوم است.
14 - اشک میریزیم به این خاطر که یادمان باشد امامی دیگر را در غربت تنها نگذاریم …
چشم گریان چشمه فیض خداست
منبع:پاسخ با چند بار مطالعه دقیق پاسخ های دریافتی از کاربران و مطالعه محتوای مربوطه از کتاب پرسش و پاسخ های دانشجویی دفتر 13 و کتاب عطش عشق (پاسخ به شبهات محرم و عزداری) و به قلم و برداشت مسئول فراخوان شور وشعور حسینی نوشته شده است . پاسخ به این شکل همچنین بسیاری از این نکات در کتاب های مربوطه ذیل این سوال وجود ندارد و این تکامل را مدیون همکاری کاربران محترم از وبلاگ های:
حکیمه سپاهانشهر- مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن شاهین شهر- روابط عمومی مدیریت استان فارس- رد پای کمیل
مائده - مدرسه حضرت نرجس خاتون س دولت آباد- محبان جعفریه شاهرود- مدیریت مازندران-
ساجدین (ندای صلح و دوستی) این نیز بگذرد- راه علی راه نبی- لیلا نوروزی (بازدید کننده)- معرفت حسینی-
یا صاحب الزمان عج- یاوران مهدی- تفکرات فاطمیه- خبیر دختر لر - کوثر ورامین - نور وصال-
اسلام یا میثم تمار
هستیم. توفیقتان روز افزون